عکسها، اسناد مهمی برای ثبت رویدادهای تاریخی و سیاسی حتی خوانش دوباره و متفاوت و گاه متضاد آنها پس از گذر سالها هستند.
بسیاری از تصاویر در دو قرن اخیر، روایتگر وقایع مهم و تاثیر گذار در تاریخ مدرن جهاناند. و چه بسیار تصاویری که بیش و پیش از دهها مقاله و کتاب و فیلم، یک دوره تاریخی یا یک بزنگاه مهم را ثبت کردهاند.
از آخرین عکس سالوادور آلنده به هنگام دفاع از کاخ ریاست جمهوری در برابر کودتای پینوشه و تیری که یک افسر ارتش ویتنام جنوبی به سر پارتیزانی ویت کنگی شلیک میکند تا عکس سرباز تیرخورده جمهوریخواه در جنگ داخلی اسپانیا یا مردی که به تنهایی در برابر تانکهای ارتش چین ایستاده است.
در تاریخ ایران هم نمونههای اینگونه عکسها کم نیستند. ازعکس شعبان جعفری و همراهانش سوار بر خودرویی به هنگام کودتای ۲۸ مرداد تا اعدام گروهی از کردها در فرودگاه سنندج به حکم صادق خلخالی که هرکدام روایتی از دورهای حساس از تاریخ معاصر ایران را برای مخاطب بازگو میکنند.
تصویر اول؛ ملیحه نیکجومند، اسفند ۵۷
در دوران پس از انقلاب اسلامی، یکی از عکسهای ماندگار متعلق به جدال لفظی یک زن و یک آخوند در اسفند ۵۷ است که هنگامه گلستان، عکاس ایرانی آن را ثبت کرده است. این زن، ملیحه نیکجومند، بازیگر تئاتر و تلویزیون است که در تظاهرات علیه اجباری شدن حجاب در حال بحث با یکی از طرفداران حجاب اجباری است.
در روزهایی که زنان معترض به حجاب، چندین روز پیاپی در خیابانهای تهران تظاهرات کردند، اکثر گروههای سیاسی در برابر آن یا سکوت یا حتی این حرکت زنان را محکوم کردند.
عکس هنگامه گلستان، در واقع به شکل نمادین از آغاز نبردی نابرابر و اما ادامهدار در بیش از ۴ دهه روایت میکند؛ مجادلهای که چند ماه بعد با موضع گیری رسمی روحالله خمینی و باقی صاحب منصبان حاکم از معمم تا مکلا به شکل حجاب اجباری تحمیلی بر زنان ایرانی مختومه اعلام شد.
تصویری پیشگویانه از اجباری که بیش از چهار دهه به عدم قدرت انتخاب زنان در پوشش منتهی شد و آنها در این سالها بارها و به اشکال مختلف به آن اعتراض کردهاند.
تصویر دوم؛ ویدا موحد، دی ۹۶
۱۴ سال پس از خودسوزی هما دارابی، فعال سیاسی در میدان تجریش در اعتراض به حجاب اجباری، ویدا موحد، تصمیم گرفت در یک روز زمستانی دی ماه ۹۶ از سکوی برقی در خیابان انقلاب تهران، بدون حجاب بالا برود و روسریاش را با آویزان کردن از چوبی همچون پرچمی در دست نگه دارد.
حرکت ویدا موحد و عکسها و فیلمهایی که پس از این رخداد منتشر شد، با واکنشهای فراوانی روبرو شد و مردم او را «دختر خیابان انقلاب» نامیدند.
چند روز بعد نرگس حسینی از شهرستان به پایتخت آمد و از همان سکو بی حجاب بالا رفت و در پی آن دهها دختر ایرانی در سراسر کشور به اشکال مختلف این حرکت نمادین اعتراضی را تکرار کردند.
حرکت ویدا موحد را میتوان نقطه عطفی تاریخی از مقاومت زنان در برابر تحمیل حجاب در جمهوری اسلامی دانست که با شادی و همدلی مخالفان حجاب اجباری و بهت و حیرت عوامل حکومتی روبرو شد.
در پی حرکت اعتراضی ویدا موحد، اعتراضات مشابه توسط حکومت به شدت سرکوب شد و زنان زیادی به اتهام عدم رعایت حجاب اسلامی بازداشت و زندانی شدند.
تصویر سوم؛ دخترم را نبرید، ۲۸ تیر ۱۴۰۱
پنح سال بعد در ۲۸ تیر ۱۴۰۱، ویدئویی در شبکههای مجازی از مادری منتشر شد که با التماس و خواهش از یک واحد گشت ارشاد درخواست میکرد که دخترش را به دلیل بیماری با خود نبرند.
اما راننده ماشین گشت ارشاد بدون کوچکترین توجهی به گریههای زن به راه خود ادامه داد.
در پی آن هشتک «دخترم مریض است» در شبکههای مجازی در اعتراض به برخورد خشونت آمیز پلیس با این دو زن منتشر شد که از خشم معترضان حکایت داشت.
در روزهای بعد پلیس تهران اعلام کرد که با مسئول این واحد برخورد خواهد کرد اما با توجه به سوابق این موضعگیریها که معمولا به حکم مشخص و تاثیرگذاری منتهی نمیشود، افکار عمومی امیدی به عدم تکرار چنین برخورد خشنی از سوی پلیس نداشت.
از آنسوی اما بسیاری از موافقان حکومت، این نوع برخورد را برای رعایت حجاب اسلامی در جامعه تایید و تشویق کردند.
تصویر چهارم؛ سپیده رشنو، ۸ مرداد ۱۴۰۱
در همان تیرماه ۱۴۰۱، و در هنگامه کمپین «حجاب بی حجاب» درگیری لفظی سپیده رشنو، نویسنده و ویراستار با یک زن آمر به معرف درباره حجاب اجباری در اتوبوسی در تهران، بار دیگر بحثها مربوط به حجاب را در سطر خبرهای ایران قرار داد. خانم رشنومیگفت: «این فیلم را به دنیا نشون میدم.»
اما آنچه به افکار عمومی شوک وارد کرد پخش اعتراف اجباری سپیده رشنو از رسانه حکومتی ایران پس از پیگیری آن زن آمر به معروف بود که تهدید کرده بود فیلم را به سپاه تحویل میدهد.
پخش تصویر درهم شکسته خانم رشنو به هنگام اعتراف اجباری از تلویزیون ایران بر خشم مخالفان حجاب افزود.
چند روز پیش ابراهیم پیش داروغه زاده، معاون سابق وزارت ارشاد گفت «اگر مسئولیتی در تلویزیون داشتم جلوی پخش این اعتراف اجباری را میگرفتم.»
تصویر پنجم؛ مهسا در کما، ۲۵ شهریور ۱۴۰۱
عکس مهسا امینی خوابیده بر تخت بیمارستان و در بیهوشی، نقش مکمل و نهایی و تاریخی این مجموعه رخدادها را داشت.
مهسا امینی، دختر سقزی که برای سفر به تهران آمده بود پس از بازداشت خشن توسط گشت ارشاد، به بیمارستان منتقل شده و در آنجا درگذشت.
انتشار عکسی به زودی ابعادی جهانی یافت و زنانی در سراسر ایران ابتدا روسریها را در دست گرفتند و سپس آنها را به آتش کشیدند.
پس از آن بود که گستردهترین اعتراضات که در ابتدا علیه حجاب اجباری اسلامی بود تا مخالفت با جمهوری اسلامی و شخص علی خامنهای تعمیم یافت.
تصویر مهسا، روایتی روشن و تلخ از تن و بدن زنانی بود که در این نیم قرن در اذیت و آزار و فشار حبس و ممنوعیت و محدودیت حکومت دینی زندگی کرده و حتی مردهاند. مانند زهرا کاظمی، خبرنگار عکاسی که با «اصابت یک جسم سخت بر سرش» در زندان جان باخت.
عکس مهسای بیهوش بر تخت در آن بزنگاه تاریخی، روایتی است تام و تمام از کشمکش نابرابر زن ایرانی با قدرت و خشونت مردانهای که به نام ایدئولوژی اسلامی بر سرنوشت او حاکم شده است. روایتی همراه با رنج و درد و زخم. زخمی که هنوز سر آن باز است.
تصویر ششم؛ زن، زندگی، آزادی
کشمکش زنان ایرانی و جمهوری اسلامی کماکان ادامه دارد. یک سال پس از سرکوب شدید معترضان زن، زندگی، آزادی، اگرچه مخالفت با جمهوری اسلامی در وجوه مختلفی از تغییر سبک زندگی در خانوادها تا شعار نویسی بر دیوارها ادامه دارد اما شاید بتوان پر رنگ ترین آن را در مقاومت مدنی زنان در کوچه و خیابانهای سراسر ایران دید.
زنانی که با وجود تمامی خطراتی که آنها را تهدید میکند از بازداشت و تعرض تا زندان و جریمه، مقاومت معنادار خود را نه تنها برای تغییر سیاسی حکومت که برای تحول در ساختار اجتماعی فرهنگی جامعه مردسالار ایران ادامه میدهند.