سالگرد اعتراض‌های ایران؛ بازخوانی پنج اثر مهم نویسندگان زن از نگاه «زن، زندگی، آزادی»

سالگرد اعتراض‌های ایران؛ بازخوانی پنج اثر مهم نویسندگان زن از نگاه «زن، زندگی، آزادی»

چندرسانه ای حقوق بشر در ایران نقض حقوق بشر
روی جلد کتاب‌های مرور شده در مطلب

منبع تصویر،TAAGHCHE/KETABNAK/AMIRSHAHY/IRANKETAB/BARAN

در پی اعتراض‌های یک‌سال اخیر ایران، مساله زنان و تبعیض جنسیتی جامعه ایران به مرکز توجه تبدیل شده است؛ تحولی که فرصتی است برای بازخوانی برخی آثار قدیمی‌تر نویسندگان زن، با رویکردی تازه: از زاویه شعار «زن، زندگی، آزادی».

طرح مصائب و مشکلات زنان در جامعه، تاکید بر حقوق آن‌ها، همچنین توصیف مظلومیت و دادجویی زن ایرانی از قدیم در آثار ادبی زنان نویسنده به تصویر درآمده است؛ از کتاب «خاطرات تاج‌السلطنه» (دختر ناصرالدین‌شاه قاجار و بنیانگذار «انجمن حریت نسوان» در۱۲۸۶ه.ق.) تا «نامه‌های زندان» نسرین ستوده (نشر آسو-۱۴۰۱) گواهی بر این مدعاست.

تلاش‌ زنان گاهی رو به افول داشته و گاهی با حمایت مردان نویسنده و دیگر اصناف اوج گرفته است. آثاری مانند «دختر تیره‌بخت و جوان بوالهوس» نوشته ایراندخت تیمورتاش ( ۱۳۱۰)، «ژاله یا رهبر دوشیزگان» از زهرا خانلری (۱۳۱۵)، «آتش خاموش» از سیمین دانشور(۱۳۲۷) یا مجموعه داستان «سنجاق مروارید» اثر مهین توللی (۱۳۳۸) تنها به توصیف شخصیت زن قربانی و مرد گنهکار اشاره می‌کنند، اما از دهه ۱۳۴۰ به تدریج آثاری به قلم زنان نوشته شد که به طرح موضوعاتی مانند برابری‌خواهی جنسیتی و برخورداری از آزادی و قانون می پرداخت.

به عنوان مثال، سیمین دانشور با رمان «سووشون» و مهشید امیرشاهی با داستان‌های «سار بی بی خانم»، «به صیغه‌ اول شخص» و «بعد از روز آخر» آثار مورد توجهی خلق کردند.

زنان در دهه ۵۰ با جسارت و جرات بیشتر نوشتند و مثلا شهرنوش پارسی‌پور با کتاب‌های «سگ و زمستان بلند»(۱۳۵۳)، «آویزه‌های بلور»(۱۳۵۶) و «تجربه‌های آزاد» (۱۳۵۷)، یا گلی ترقی با «خواب زمستانی» (۱۳۵۲)، و سیمین دانشور با مجموعه‌داستان «به کی سلام کنم» (۱۳۵۹) به نگاه نو و پرسش‌های تازه زن ایرانی پرداختند؛ پرسش‌هایی که در دهه‌های بعدی به هویت‌خواهی و برابری‌طلبی و خودباوری بیشتر در آثار دیگر نویسندگان زن از جمله غزاله علیزاده، فرشته مولوی یا منیرو روانی پور انجامید.

توصیف سرگشتگی در دنیایی بی‌رحم، اشاره به فضای سرد جنگ و موشکباران، معضلات مهاجرت و دغدغه‌های زنان موضوع رمان‌ها و داستان‌های بسیاری در سه دهه‌ پس از انقلاب۵۷ شد: «شب‌های تهران» و «خانه ادریسی‌ها» نوشته غزاله علیزاده، «طوبا و معنای شب» از شهرنوش پارسی پور، «بزرگ بانوی روح من» از گلی ترقی، «کولی کنار آتش» از منیرو روانی‌پور، «خانه ابر و باد» از فرشته مولوی و آثار متعدد دیگر.

شخصیت‌های زن در این داستان‌ها، نه کلیشه‌های متداول و نخ‌نما از زن قربانی یا نومید و درمانده، که زن پرسشگر، کنشگر و گاه بلندپروازی بود در پی معنای تازه زندگی، و آزادی‌خواهی.

«خانه ادریسی‌ها» اثر غزاله علیزاده

خانه ادریسی‌ها

ماجراهای رمان دوجلدی «خانه ادریسی‌ها»(۱۳۷۰) در لامکانی به نام «عشق آباد» می گذرد. اهالی خانواده اشرافی ادریسی که در عمارتی بزرگ و مجلل زندگی می‌کنند، پس از پیروزی یک انقلاب بلشویکی در عشق‌آباد، ناچار می‌شوند محل سکونت خود را با جماعت مردمی از هر قماش به اشتراک بگذارند.

اتاق‌ها و راهروهای عمارت از زنان و مردان کارگر، رختشور، باغبان، پرستار، شهردار، شاعر و … پر می شود و کمدها و وسایل و لباس‌های اهالی خانه در اختیار همگان قرار می‌گیرد. عادات و روحیات تک‌تک اعضای خانواده از قرار خانم ادریسی، وهاب (نوه او)، لقا (دخترش) و یاور (خدمتکار و همدم اهل خانه) به مرور دچار تغییر می‌شود و آن‌ها به انزوای بیشتر، یا جوشش با مردم روی می آورند.

مردم عادی نیز با نزدیک شدن به این خاندان، از آن‌ها تاثیر می‌پذیرند و قصه هر کدام از اهالی اشرافی «خانه ادریسی‌ها»، یا «آتشکاران» و «قهرمانان» که از روی اجبار یا به دلخواه وارد خانه شده‌اند، خرده‌روایتی است که جزئی از یک کل را می سازد؛ کلی که می تواند به جامعه و جهان تعمیم‌ یابد.

سرگذشت و سرنوشت زنان این جهان اما بسیار جالب توجه است. آنان در مواجهه با انقلاب بیرونی، از درون نیز به انقلاب می‌رسند و با عمیق‌تر شدن گفتگوها، شخصیت آنان نیز ژرف‌تر می‌شود: خانم ادریسی، بانوی سالخورده خانه، که آتش عشقی قدیمی در دلش هنوز خردک شرری دارد، در حال روایت، حسرت‌زده است و از سر عادت و با سرگرمی‌های واهی (مثل فال ورق و قصه اشیای قدیمی و زیبایی زرق‌وبرق مجسمه و ساعت و گلدان) زندگی می کند.

او کنشی به ظاهر ندارد، امیدی در دل نمی پرورد و با حضور مهمانان ناخوانده در خانه هم بالاجبار کنار می آید. اما به مرور و در برخورد با دیگرانی که از انقلاب آمده‌اند، او نیز از سطح به عمق می‌رود و اندک اندک شور زندگی در او جان می گیرد. در برخورد با شخصیت قباد، چشمش بر ضعف های خودش و دخترش لقا بینا می شود و در بضاعت کمی که هست، سرنوشتش را به دست می گیرد و از آن چه محتوم می دانست، فرار می کند و به موقعیتی کنش‌مند روی می آورد: در را بر امکان حسرت خوردنی دیگر می بندد و با قباد می‌رود.

رحیلا، دختر خانم ادریسی است که ۲۰ سال پیش در این خانه مرده و اتاق و اشیایش را دست نخورده نگهداشته‌اند. او چیزی شبیه زن اثیری بوف کور هدایت است که نهایتا زنان واقعی به توهمش پایان می‌دهند! وهاب، نوه خانم ادریسی نیز با نهیب یونس شاعر، عشق به عمه‌ مرحومش رحیلا را با عشق واقعی‌اش به رکسانا تاخت می زند و به فعلیت روی می آورد.

تنها لقا، دختر جوان خانه است که انقلاب بر او اثر به سزایی نمی گذارد. او که همواره روحیه‌ای حساس و نابه‌هنجار و بیمارگونه داشته، کماکان از جنس مخالف واهمه دارد و از بوی آنان به تهوع و افسردگی می‌افتد. لقا در مواجهه با تازه‌واردان و تغییر اهالی خانواده از انطباق ناتوان می ماند و جز ترحمی بر او روا نیست.

در این میان شخصیت قهرمان شوکت، با ظاهری خشن و عدالتی مستبدانه و صراحتی تیز، گرچه دلپذیر نیست، اما در رویارویی شخصیت های داستان با حقیقت و واقعیت، کارآمد است. او مانند مادری سخت‌گیر، وهاب را مانند پسری ناخلف نصیحت می‌کند و موجبات تغییر او را فراهم می آورد. خود نیز در پایان، به دعوت رکسانا علیه آتشخانه مرکزی تصمیم به قیام می‌گیرد و در سطحی دیگر متحول می‌شود.

غزاله علیزاده در این اثر با نمایش انقلابی بیرونی، مرزهای آرامش و عشق و ترس و نفرت را بر هم می زند و زنان متعددی را به شور زندگی و رهایی از بندهای قدیمی می رساند؛ رهایی و آزادگی که بر مردان نیز تاثیر می گذارد و انقلابی درونی را شکل می دهد. جلال ستاری، اسطوره‌شناس و پژوهشگر فقید در مقاله‌ای درباره این رمان می‌نویسد:

«آن‌چه بر ایشان (ادریسی‌ها) می‌گذرد، عاملی نیست که به تنهایی زیرو رویشان کند؛ بلکه سرچشمه زاینده دگرگونی در سراچه ذهن و ضمیرشان می‌جوشد. حال اگر حوادث خارجی روح خفته‌ای را بیدار کند، انقلابی حقیقی که کیمیاکار است تحقق می‌پذیرد.» (مجله کلک شماره ۳۷، فروردین ۱۳۷۲)

«سگ و زمستان بلند» اثر شهرنوش پارسی‌پور

سگ و زمستان بلند

شهرنوش پارسی‌پور که نوشتن را از نوجوانی آغاز کرده، در اعتراض به حوادثی از جمله اعدام خسرو گلسرخی و به زندان رفتن نویسندگانی مانند گلشیری و ساعدی، از کارش در تلویزیون ملی استعفا می‌دهد و چندی بعد، نوشتن رمان اجتماعی-سیاسی «سگ و زمستان بلند» (۱۳۵۴) را به پایان می‌رساند. بعد از مدتی به زندان می‌افتد و پس از آزادی، موقتا ایران را ترک می‌کند.

«سگ و زمستان بلند» به احوال زنی جوان به نام حوری در خانواده‌ای مردسالار می پردازد. برادرش حسین، یک فعال سیاسی است که از زندان آزاد می‌شود و با دیدن سرخوردگی دوستان هم‌مسلک، به تدریج گرفتار الکل، زوال عقل و مرگ می‌شود، گرچه حوری، پدر و سکوت مادر را موجب این فاجعه می‌داند.

در ادامه، برادر دیگر حوری از آمریکا باز می‌گردد و به حق‌خواهی از جانب خواهر در برابر پدر اقدام می کند. اما حوری بر اثر ضرب و شتم پدر، جنینش را که از رابطه‌ای نامشروع در دل دارد، از دست می دهد و در برقراری رابطه با دوست قدیمی حسین هم موفق نمی‌شود و او را نیز سرکوبگری در پوست روشنفکر می‌یابد. پس به استقلال در قالب زندگی کارمندی قناعت می‌کند، اما در آن اجتماع مردسالار هم آن‌طور که باید دیده نمی‌شود و به حقوقش دست پیدا نمی‌کند. او در پایان به محله قدیمی و خانه پدری باز می گردد؛ جایی که دیگر رو به ویرانی گذاشته و در تصویری نمادین، در یک شب‌جمعه، با پختن حلوا و رفتن حوری بر سر مزار برادرش، قصه خانه و محله و جامعه به سرانجام می‌رسد.

اندیشه برابری‌خواهی و احقاق حقوق زن در این رمان، در بستر حوادث مهم سیاسی ایرانِ دهه ۵۰ و بازتاب شکاف نسل‌ها، در احساسات زنانه و سرنوشت حوری، اعتراض و مبارزه‌ هرچند ناکامش با پدر و جامعه مردسالار نمود یافته و موجب نوشتن نقدهای بسیاری بر این رمان شده است.

شهرنوش پارسی‌پور در مصاحبه ای با رادیو فردا نظرش در مورد زنان و انقلاب ۵۷ را چنین اعلام کرد که وقتی زنان تن به حجاب اجباری دادند، یک دفعه متوجه شدند که قانون طلاق هم به نفع مردان شده و چندهمسری هم ترویج داده می‌شود و دیدند باید کاری انجام دهند.

خانم پارسی‌پور نوشتن داستان و تصویرسازی از شخصیت‌های متعدد زن را برای هویت خواهی و بازبینی خود، ضروری و آن را موجب تحول زنان دانسته. او در دیگر آثارش (زنان بدون مردان، آویزه‌های بلور، …) نیز زنانی کنشگر و شجاع و مرزشکن از جنس زنان «زن، زندگی، آزادی» را، در کنار زنانی منفعل یا عادی و ساده ترسیم می کند و بر رهایی و آزادگی زنان گروه نخست تاکید می کند.

«مادران و دختران» اثر مهشید امیرشاهی

مادران و دختران

این رمان در چهار جلد، زندگی خانواده‌ای اشرافی از فردای انقلاب مشروطه تا فردای انقلاب ۵۷ را به تصویر می‌کشد:

کتاب اول، «عروسی عباس خان» به تهیه مقدمات عروسی پسر یکی از خانواده‌های مرفه اواخر قاجار می‌پردازد؛عروسی‌ای که بیشتر برای تصاحب اموال مادر ثروتمندعروس است و البته هرگز سر نمی‌گیرد.

کتاب دوم، «دده قدم‌خیر» روایت داستان زندگی دختران شاهزاده‌ای است از زبان کنیز خانواده، که ضمن تعریف داستان‌های محوری، به خرده روایاتی از جمله ناسازگاری زوج‌ها، خودکشی، فرزندآوری و دیگر نقل‌هایی از سال‌های پس از کودتای شهریور ۱۳۲۰ نیز مربوط می‌شود.

«ماه عسل شهربانو» سومین کتاب این مجموعه، به سرگذشت نسلی می پردازد که نوجوانیش را در پایان دوره پهلوی اول، در بحبوحه ماجراهای حزب توده و دوران مصدق گذرانده است؛ نسلی از زنان، که تحصیلات عالیه داشته و روی پای خود ایستاده‌اند: شهربانو که در انگلستان به فراگیری ریاضیات مشغول است، در یک تابستان که به دیدار خانواده می آید، با مردی به‌نام ابراهیم ازدواج می کند که دست‌اندرکار سینماست. این رمان ضمن شرح ماجراهای سیاسی روز، به نمایش تفاوت نسل‌های نو با گذشتگان خود دست می‌زند و خیالات و افکار آن‌ها را مقایسه می‌کند.

اما کتاب چهارم، «حدیث نفس مهراولیا»، بیانگر خاطرات زنی است با هوش‌ودرایت، که از وطن دورمانده و در عین موفقیت، همچنان با نگاه کودکی به زادگاهش چشم دوخته است.

در این رمان مهشید امیرشاهی که از نوجوانی در عرصه‌های اجتماعی حضور داشته و در جوانی و میانسالی نیز به فعالیت های فرهنگی، ادبی و سیاسی پرداخته، فرازونشیب صدساله جامعه ایرانی را به نمایندگی شخصیت‌های داستانی زن و روابطشان، با تیزبینی و صراحت لهجه کم‌نظیری بازآفرینی کرده است.

او زندگی زنان اشرافی را تهی از روح و معنویت دانسته و مشکلاتشان را به سخره می گیرد؛ با زنان طبقه ضعیف همدردی می‌کند، و فقر و عقب‌ماندگی زنان ضعیف را حاصل شرایط نامساعد اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی بر می‌شمرد.

مهشید امیرشاهی در داستان‌هایش زنانی را تصویر می کند که با مبارزه و کنشگری در سطوح مختلف به رهایی رسیده‌اند، بی آن که تاکید کند کدام زن از کدام مبارزه سربلند بیرون آمده است.

«حالا کی بنفشه می کاری؟» اثر فرشته مولوی

حالا بفنشه چه میکاری

فرشته مولوی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر مقیم کاناداست که تاکنون بالغ بر ۱۵ رمان و مجموعه‌داستان و مجموعه جستار به رشته تحریر درآورده و ۹ اثر داستانی را ترجمه کرده است. «خانه ابروباد»(۱۳۷۰) با موضوع سرگشتگی دو نسل در دهه پنجاه مورد توجه منتقدین قرار گرفت و «دو پرده فصل» که در ایران نوشته شده و در کانادا بازنویسی شد، لوح تقدیر جایزه مهرگان ادب را برایش به ارمغان آورد. «حالا کی بنفشه می‌کاری» نخستین اثر فرشته مولوی است که پس از مهاجرتش به آمریکا و کانادا نوشته شده و به قول خودش، جز این، هیچ ربطی به بیرون از ایران [و ادبیات مهاجرت] ندارد.

فروردین، شخصیت اصلی رمان «حالا کی بنفشه می‌کاری» (ققنوس،۱۳۹۰)، زنی میانسال است که با پسر ۱۰ساله‌اش اسفندیار، و همسر موسیقیدانش، بهمن، روزگار می گذراند. بهمن مردی شکاک و سخت‌گیر است و فروردین با روحیه‌ای شاعرانه و لطیف، در یک تصمیم‌گیری ساده، بازهم با تردید و بدبینی‌های شوهر مواجه می‌شود: خواستگاری از روزگار گذشته که سال‌هاست در آلمان زندگی می‌کند، از فروردین می‌خواهد کاری برایش انجام بدهد؛ موضوعی که درنهایت به جدایی زن‌وشوهر، و شناخت بیشتر فروردین از خود می‌انجامد.

شخصیت فرعی دیگر، آذر، خواهر فروردین است که از پدر بیمارشان پرستاری می‌کند. فروردین با همه مشکلات تلاش می کند تا پدر از اندوه او مطلع نشود و بخشی از بار مراقبت از پدر را هم در این روزهای پایانی عمر بر دوش بکشد. فروردین حتی به سراغ عشق قدیمی پدر می‌رود تا با هم از او دیدار کنند، اما معشوق جواب منفی می‌دهد. در ادامه فروردین که از همسر جدا شده، به عشق خواستگار قدیمی هم پشت می‌کند و رمان، با مرگ پدر و بازگشت فروردین به خانه پدری تمام می شود.

فرشته مولوی، مولف این رمان با تلاش در خاکستری نگه‌داشتن شخصیت ها، مشکلات و ضعف‌هایی را به تصویر می کشد که خواننده را به دریافت نتیجه‌ای برابر با شعار «زن، زندگی، آزادی» می رساند. شخصیت اول این رمان در گذار از تقابل‌های متداول سنت و مدرنیته، تلاش می‌کند بر ترس‌ها و نگرانی‌ها و معنای آن‌چه وظیفه و مسئولیت نامیده‌شده، غلبه کند و در پی کسب هویت و برابری‌خواهی، از هنجار و اقتدارپذیری و انفعال، به سازش‌ناپذیری و هنجارگریزی و کنش‌گری روی آورد و به گواه اسمش که نخستین ماه از فصل بهار است، به آغازی نو در پایان بیندیشد.

«انقلاب مینا» اثر مهرنوش مزارعی

انقلاب مینا

رمان «انقلاب مینا» که نخستین بار در سال ۲۰۱۵ در آمریکا به زبان انگلیسی و سال گذشته(۲۰۲۲) در سوئد به فارسی منتشر شد، داستان زندگی پرفراز و نشیب دختری را در گیرودار تحولات سیاسی و اجتماعی زمانه روایت می‌کند.

مینا شعبانی، در یک سفر هوایی از لس‌آنجلس به نیویورک، به مرور گذشته می‌پردازد و روزگار کودکی و نوجوانی‌اش در برازجان دهه ۳۰ و ۴۰ را به یاد می‌آورد که با وقایع سیاسی دوران مصدق و سال‌های انقلاب سفید همراه بوده است.

او بعد از قبول شدن در دانشگاه تهران، از جامعه بسته و مذهبی و سنتی به پایتخت می‌آيد و در روزهای پرحادثه جنبش‌های چریکی بعد از سیاهکل، به تدریج هوادار چریک های فدایی خلق می‌شود. روایت این رمان از گذر رویدادهای دوران انقلاب مانند حادثه میدان ژاله، تظاهرات در روز عید فطر، روزهای بهمن ۵۷ و تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری در اسفندماه به پیش می‌رود و مینا، دختر دانشجویی که با جنبش چریکی نیز مرتبط است، در این جو مبارزه و سرکوب و خفقان، هربار به نحوی دچار تحول می‌شود.

عشق مینا به هنر و ادبیات، میل به آرمان‌گرایی و مبارزه برای دست‌یابی به آرزوهای دیرین و سپس مشاهده بازداشت‌ها و اعدام دگراندیشان، او را بر آن می‌دارد تا پیش از گرفتارشدن، در حالی‌که باردار است کشور را ترک کند و در تنهایی به شناختی از خود، آرزوها و خواسته‌هایش دست یابد. زندگی در مهاجرت ادامه‌ دارد و مینا به کشف معانی عشق، لذت جنسی، فردیت و هویت دست می‌زند. انقلاب مینا نه در سال ۵۷، که با پشت سر گذاشتن انقلاب ایران و متحول شدن‌هایی از نوع دیگر اتفاق می‌افتد.

ملیحه تیره‌گل، شاعر، منتقد و پژوهشگر فقید ساکن آمریکا، این اثر را رمانی فمینیستی می نامد: « «انقلاب مینا» قشر قطور است البته در بافتار سراسری متن، که گاه تخیل بر واقعیت چیره است و گاه واقعیت بر تخیل.» (رادیوزمانه، ژوئن ۲۰۱۹)

این رمان همان طور که بر پیشانی‌اش نوشته، بر انقلابی زنانه تاکید دارد که از بیرون تاثیر می‌پذیرد و به درون می رسد. انقلابی که سنت‌های سرکوبگر و پیامدهای نکبت‌بار فرهنگ زن‌ستیز و مردسالار را لایه به لایه پس می‌زند و زنی متحول را به تصویر می‌کشد؛ شبیه «زن، زندگی، آزادی» که همه پس زدن‌هایی از آن نوع و فریادزدن هایی از جنس خواستن و مطالبه حقوق زنان را با هم داشت.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها