جان‌باختگان اعتراض‌های ایران؛ فؤاد قدیمی، دو روز بعد از شرکت در خاکسپاری مهسا، گلوله خورد

جان‌باختگان اعتراض‌های ایران؛ فؤاد قدیمی، دو روز بعد از شرکت در خاکسپاری مهسا، گلوله خورد

حقوق بشر در ایران اخبار ویژه
فواد قدیمی

فؤاد قدیمی در دیواندره خشکشویی داشت. وقتی دو روز بعد از کشته شدن مهسا امینی در شهرش تظاهرات شد و ماموران به سوی معترضان گاز اشک‌آور شلیک کردند، از درون مغازه‌اش به معترضان ماسک داد. به گفته نزدیکانش از برجک سپاه به او شلیک شد و روز ۳۰ شهریور در بیمارستان جانش را از دست داد.

فؤاد در زمان کشته شدن ۴۰ ساله بود و دو فرزند داشت: کیان ۱۷ ساله و کاوان هشت ساله. از کودکی کار کرده بود و ۲۰ سالی می‌شد که مغازه خشکشویی خودش را داشت.

به گفته یکی از نزدیکان خانواده فؤاد، او در روز ۲۶ شهریور از دیواندره به سقز رفت تا در مراسم خاکسپاری مهسا (ژینا) امینی شرکت کند. دو روز بعد وقتی در دیواندره تظاهراتی به راه افتاد هم در اعتراض‌ها شرکت کرد و علیه جمهوری اسلامی شعار داد.

این منبع آگاه درباره لحظه کشته شدن فؤاد قدیمی می‌گوید: «نیروهای سرکوبگر با گاز اشک آور و گلوله ساچمه‌ای به مردم حمله کردن. فواد از توی مغازه‌اش به مردم ماسک می‌داد که از برجک سپاه بهش شلیک کردن. یه گلوله به کلیه راستش و یه گلوله به دست چپش خورد. اولش مردم فواد رو روی دست بردن اما بعد یه ماشین با سه سرنشین اومد و به زور فواد رو بردن. اون سه نفر صورتشون رو پوشونده بودن. بردنش دم بیمارستان و کنار جدول رهاش کردن. یه نفر از هم‌محلی‌ها فواد رو شناخت و بردنش داخل بیمارستان.»

به گفته منبع مطلع در بیمارستان دیواندره ماموران اجازه درمان فؤاد را ندادند و به همین دلیل خانواده‌اش تصمیم گرفتند که او را به سنندج منتقل کنند.

فواد قدیمی

این منبع مطلع می‌گوید عبدالله قدیمی، پدر فؤاد که کارمند بازنشسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود به فرمانداری دیواندره رفت و از آن‌ها خواست تا برای فرستادن فرزندش به سنندج، هلی‌کوپتر بدهند:

«پدر فواد رفت بیمارستان و به فرماندار گفت همونطوری که دستور دادی بهش تیراندازی کنن همونطور هم دستور بده که هلیکوپتر هلال‌احمر بیاد فواد رو به سنندج ببره. فواد رو ‌بردن سنندج و تا خانواده برسن مامورها اونجا بودن. فواد هوشیار بود و می‌تونست با خانواده حرف بزنه. بعد بردنش توی بخش مراقبت‌های ویژه و نشد باهاش حرف بزنن. برادرهاش چهارشنبه ۳۰ شهریور ساعت ۴ صبح توی حیاط بیمارستان بودن که یکی از اونها رو صدا کردن و گفتن که بیایید جنازه برادرتون رو ببرین.»

از اینجا مانند دیگر خانواده‌های کشته شدگان، خانواده قدیمی نیز تحت فشار قرار گرفتند تا درباره کشته‌شدن فؤاد اطلاعات نادرست منتشر کنند. منبع نزدیک به خانواده می‌گوید از یکی از برادرهای فؤاد خواستند تا مصاحبه کند و بگوید او کشته نشده است، اما برادر فؤاد زیر بار این خواسته نرفت.

در نهایت، عبدالله قدیمی، پدر فؤاد به فرمانداری احضار شد:

«مجبورش کردند که مصاحبه کنه و بگه که معترض‌ها یا به گفته حکومت ضد انقلاب، فواد رو کشتن وگرنه پیکر فواد رو بهش تحویل نمیدن. در حقیقت اعتراف اجباری بود. تهدیدش کردن و گفتن جون پسرهای دیگه و نوه‌هات در خطره. بهش گفتن که غیر از خواهر و مادر و برادرها کسی حق نداره در مراسم شرکت کنه.»

فواد قدیمی در کنار فرزندانش
توضیح تصویر،فواد قدیمی در کنار فرزندانش، کیان و کاروان

با همه این تهدیدها جمعیت زیادی از خانواده و آشنایان در تشییع جنازه فواد قدیمی حاضر شدند:

«مامورها زیاد بودند. تذکر دادند هیچکس حق نداره با صدای بلند گریه کنه. نزدیک سه نیمه‌شب بود. پیکر فواد رو بردن به سمت قبرستان قدیم دیواندره. هرچی خانواده داد و بیداد کردن که چرا اونجا می‌برین، مامورها توجهی نکردن. خود مامورا برای فواد قبرآماده کردن بودن. ساعت ۳ شب در قبرستان قدیمی شهر دفنش کردن. جایی که خانواده راضی نبود. حدود ۵۰ مامور لباس شخصی اونجا بودن اون شب.»

همزمان خانواده فواد قدیمی بخاطر مصاحبه اجباری پدر فواد، از طرف آشنایان هم تحت فشار قرار گرفتند. آنها مجبور شدند توضیح بدهند که آقای قدیمی فقط بخاطر تحویل گرفتن پیکر فواد این مصاحبه را انجام داده است.

فرد نزدیک به خانواده فواد قدیمی در این‌باره می‌گوید: «برای چهلم فواد هم پدرش رو به فرمانداری احضار کردن که حق ندارن مراسم بگیرن. خانواده قبول نکردند و مراسم چهلم فواد تبدیل به تجمع بزرگی شد. مامورها خیلی بودن. به مردم گاز اشک‌آور پرتاب می‌کردن و شلیک هوایی می‌کردن که مردم رو بترسونن.»

فواد قدیمی

امید قدیمی یکی از سه برادر فواد روز ۱۶ شهریور بازداشت شد. بازداشت او با سالگرد کشته شدن مهسا امینی و فشار بر خانواده‌های دیگر کشته‌های اعتراض‌ها همراه بود.

فواد قدیمی دومین فرزند خانواده بود. تا پنجم ابتدایی تحصیل کرده بود. نزدیکانش می‌گویند دوست داشت زود مستقل شود برای همین از پنجم ابتدایی به دنبال کار رفت. مدتی از دایی‌اش خیاطی یاد گرفت. بعد کم‌کم خشکشویی و رفوگری هم آموخت. پدرش در سال ۷۹ برایش یک مغازه خشکشویی دایر کرد.

یک فرد نزدیک به خانواده فواد قدیمی درباره علایق او به بی‌بی‌سی گفت: «فواد به گردش و طبیعت علاقه زیادی داشت. فوتبال و شنا دوست داشت. آرزو داشت پسرش فوتبالیست شود. بدون اینکه خانواده‌اش بدونن به نیازمندان کمک می‌کرد. از بچگی حرف از شهادت می‌زد و همینطوری هم کشته شد.»

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها