۱۳ سال از ششم دی، عاشورای ۸۸ میگذرد. همزمان با گذشت صد روز از اعتراضات جاری در ایران، یادآوریها و ارجاعات به این روز برای «درس گرفتن، انتقال تجربه و اهمیت وجود رهبری اعتراضات» در شبکههای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته است.
روزی که به گفته گروهی از شاهدان عینی، مرکز تهران «در دست» معترضان و پایتخت ایران «در آستانه سقوط» بود، با وجود کشته شدن دهها معترض در تهران و سراسر ایران، نیروهای امنیتی مجبور به عقبنشینی شده بودند. اما معترضان شبهنگام به خانه برگشتند.
سه روز بعد در ۹ دی حکومت با فراخواندن حامیانش به خیابانها، راهپیمایی برگزار کرد و مدعی «پایان» جنبش سبز شد؛ پایانی که البته یک سال بعد و در پی تجمعات معترضان در ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ و آغاز حصر خانگی موسوی، رهنورد و کروبی رقم خورد.
روایت این گروه از شاهدان عینی در ۶ دی ۱۳۸۸ به آنچه «غافلگیری ماموران امنیتی» میدانند اشاره دارد. آنها همچنین به «نبود یا متواری شدن» نیروهای انتظامی و ضد شورش در ساعتهایی از آن روز در بخشهایی از مرکز شهر تهران از جمله در «امتداد خیابان انقلاب و جنوب آن» اشاره میکنند. اما مشاهدات عینی این گروه که در طول سالها در وبلاگها، شبکههای اجتماعی و بعضی وبسایتهای مرجع آن زمان منتشر شده است، به نکته کلیدی دیگری هم اشاره دارد؛ «نبود ذهنیت و اراده انقلاب یا براندازی» به رغم «توان بالقوه مقطعی» در روز عاشورا نزد اکثریت فعالان جنبش سبز و رهبران آن.
روایت «در آستانه سقوط» بودن تهران البته از سوی بخش دیگری از شاهدان عاشورای ۸۸ رد میشود. آنها به مکانیزمهای سقوط، مواضع جهانی نسبت به جنبش سبز و بازپسگیری خیابان در ساعات پایانی پس از شام غریبان اشاره میکنند و با یادآوری همان فقدان اراده و قصد معترضان برای حمله به مراکز نظامی و انتظامی، سقوط پایتخت را در آن مقطع «دور از دسترس» میدانند.
بنابر گزارشها ۶ دی ۸۸ خونینترین روز اعتراضات به نتیجه انتخابات بحثبرانگیز ۱۳۸۸ و آخرین روزی بود که جمعیتی میلیونی از معترضان سبز به خیابانها آمدند.
با وجود گذشت ۱۳ سال از آن روز، هنوز تعداد دقیق کشته، زخمی و دستگیرشدگان آن روز مشخص نیست. گفته میشود که چند هزار معترض بازداشت شدند، صدها معترض زخمی و در تهران دستکم ۱۱ نفر و در شهرهای دیگر از جمله تبریز، شیراز و اصفهان بیش از ۳۰ نفر کشته شدند.
از جمله کشتهشدگان عاشورای ۸۸، علی حبیبی موسوی، خواهر زاده میرحسین موسوی، کاندیدای معترض و از رهبران جنبش سبز بود که در مقابل منزل مسکونیاش ترور شد.
امیرارشد تاجمیر، فرزند ۲۵ ساله شهین مهینفر، گوینده رادیو و سه معترض دیگر در میدان ولیعصر تهران توسط وانت هایلوکس نیروی انتظامی زیر گرفته شدند و مصطفی کریم بیگی، ۲۶ ساله با اصابت گلوله به سرش در حوالی خیابان نوفل لوشاتو کشته شد.
بازداشتهای فلهای هم از آن روز با هدف «جمع کردن» اعتراضات در برنامه نیروهای امنیتی قرار گرفت.
گفته میشود در آن روز «حدود چهار هزار نفر» از معترضان، شامل فرزندان چهرههای نزدیک به رهبران جنبش سبز، اعضای خانواده اعدامشدگان ۱۳۶۷، فعالان دانشجویی، شهروندان بهایی و چندین چهره سیاسی و هزاران معترض در خیابان دستگیر شدند.
اما عاشورای ۸۸ نمود وجه کمتر روایتشده جنبش سبز هم هست، جایی که معترضان در مقابله به مثل با نیروهای امنیتی و «اراذل و اوباش» که سرتیپ حسین همدانی بعدها اذعان کرد برای مقابله با اعتراضات سامان داده بود، دست به خشونت متقابل زدند. صحنههایی از خلع سلاح و محاصره نیروهای ضد شورش که بخش رادیکال جنبش سبز از آن سال تا کنون، رسانههای نزدیک به اصلاحطلبان را متهم به سانسور آن میکنند.
مقایسه آنچه در ۶ دی ۸۸ و روزهای منتهی به ۹ دی رخ داد، بسیاری از فعالان نسل ۸۸ را بر آن داشته تا از آنچه در آن روزها دیدند و تجربه کردند را برای دهه هشتادیهای اعتراضات ۱۴۰۱ روایت کنند.